Wednesday, February 27, 2013

پیر خطا پوش

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد (حافظ)

یادم می آید چند سال پیش دکتر دینانی یک بار سر کلاس دفتر عقل و آیت عشق به این بیت حافظ اشاره کرد و گفت: «این بیت یکی از ابیات عجیب حافظه» بادقت بیشتری که بیت رو در ذهنم مرور کردم دیدم واقعاً هم بیت شگفتی است. مخصوصاً مصراع دوم که حافظ به نظر پیر آفرین می فرستد و آن را پاک و خطا پوش توصیف می کند. هر چند ممکن است پاکی و خطاپوشی برای نظر پیر در ظاهر دو صفت همراستای هم تلقی شوند اما در کنار اصل نظر یعنی خطا نرفتن در قلم صنع نوعی تضاد ایجاد می کند.

اجازه بدهید داخل پرانتز به نکته لطیفی اشاره کنم. اینکه در تمام اشکال تجسم قلم نقش اصلی را بازی می کند. سطح نازل تجسم توصیف انشایی است که با قلمِ نوشتن انجام می شود. بعد از آن ایجاد نقش اشکال است روی صفحه با قلم موی نقاشی و در بالاترین وجه آن خلق صورتی سه بعدی و حجمی است با قلم حجاری. اما هرچه هست تصویر را قلم می سازد.

اگر نظر پیر خطا پوش است پس در قلم صنع خطایی رفته اما پیر آن را پرده پوشی می کند. این پوشاندن حقیقت خود با پاکی نظر در تضاد است. مگر می شود نظر پاکی حقیقت را بپوشاند؟ کتمان حقیقت عین ناپاکی است اما این حقیقت خود موضوع غامضی است مبتنی بر خطا در قلم صنع. اگر خطای قلم صنع را بپذیریم نظری ناپاک داده ایم که پذیرفتنی نیست و مردود است. اگر خطای قلم صنع را نپذیریم نظری پاکی داده ایم که حقیقتی را پوشانده و نظر غیر واقع باز هم پذیرفتنی نیست. در ظاهر امر قضیه از هر دوطرف به تسلسل واحدی می انجامد مبنی بر اینکه اگر خطا بر قلم صنع رفته باشد نظر پیر غلط است و نپذیرفتنی و اگر خطا بر قلم صنع نرفته باشد پس با دیدن بدیها در عالم هستی ما چشممان را بر واقعیت بسته ایم و نظری داده ایم باز هم نپذیرفتنی. راه حل چیست؟

اگر به این بیت نگاه عمیقتری بیاندازیم می بینیم اشکالی که در فلسفه و عرفان طرح شده در آن مطرح و همانجا هم پاسخ داده شده. این مسأله این است: « اگر خداوند خیر مطلق است و منشأ خیرات است و از او هیچ شری حادث نمی شود پس این بدیهای عالم چیست و از کجا آمده؟» نسبت اشرار خلقت با خدای عین خیر، یکی از آن سؤالهای دنباله دار تاریخ فلسفه است که همیشه گریبان فلاسفه متأله موحد (فلاسفه الهی معتقد به یک خدا) را گرفته است. در توحید افعالی، در عدالت الهی در علم واسعه و بسیاری دیگر از بحثها یک پای قضیه همین بدیهای عالم خلقت است که یا خیر مطلق بودن واجب الوجود را زیر سؤال می برد یا وحدانیتش را. حال اینجا شاعری در یک بیت این شبهه دنباله دار را طرح می کند و پاسخ می دهد. آن هم با یک مصرع!: آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

زشتی های عالم جز دو این دو حالت نیست. یکی آنکه انسان مصدر آن است مثل دروغ، آدم کشی، تخریب طبیعت و غیره و دیگری منشأ طبیعی دارند مثل انواع بلایا و سختی هایی که از طبیعت بر انسان وارد می شود. در حالت اول انسان اختیار دارد که خوب باشد یا بد و اگر راه بد را انتخاب کند طبعاً از او بدی حادث می‌شود اما از آن جهت که اختیار انسان به اراده خداوند است پس طبق توحید افعالی تمامی اعمال او از خیر شر نیز به اراده ذات اقدس احدی است. در این صورت تکلیف تناقض در خیریت اراده خداوند و اشرار حادثه در عالم چه می شود؟ در جواب باید گفت خداوند چنانکه در قرآن مثال زده شده (مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکات) مانند فانوسی عالم را به نور خیر خود منور کرده و به انسان اختیار داده تا با اراده خود به این نور الهی نزدیکتر و بالنتیجه صورتش را منورتر کند. اما آیا اگر انسان از این اراده سوء استفاده کند و با دور شدن از مشکات منور الهی خود را در تاریکی فرو ببرد از نورانیت نور الهی کاسته می شود؟ مسلماً نه. درست است که اعمال انسان طبق توحید افعالی به اراده الهی است اما نتیجه اعمال اختیاری انسان به خود انسان بر می گردد نه به ذات احدی. برای همین اشرار حادث از انسان در عالم به خیریت ذات احدیت آسیبی نمی زند و قلم صنع الهی در این خصوص خطا نمی رود.

حالت دوم اشرار حادث در طبیعت است. مثل بلایا، طوفان، حیوانات و حشرات موذی و غیره. آیا واقعاً چنین مصادیقی واقعاً شرند یا انسان آنها را شر می پندارد چون با تمایلات انسانی در تضاد است؟ طوفان، زلزله و غیره همگی اتفاقاتی بر اساس قوانین طبیعتند. رویکرد طبیعت همواره به سمت تعادل است و یکی از ابزارهای رسیدن به تعادل در نظام عالم تخلیه و انتقال نیروهاست که در فرایندهایی رخ میدهند که توانایی طبیعی انسان از تحمل آنها خارج است و انسان آنها را به دلیل تضاد منافعش شر می پندارد در حالی که آنها هم قسمتی از طبیعتند و زیبایی خود را دارند. کم نیستند شاعرانی که خشم طبیعت را ستوده اند و آن را زیبا توصیف کرده اند.

با این تفاصیل ثابت می شود که خداوند متعال عین خیریت و منشأ خیرات است و خطایی در قلم صنعش نیست و آنچه در عالم از او حادث می شود همه زیباست و زشتی‌های عالم از خداوند حادث نمی شود. اینجاست که این بیت عجیب حافظ معنی خود را نشان می دهد:

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

1 comment:

یاسی said...

این پست و چندین بار خوندم و نمیشه حافظ و خوند و همین جوری از کنارش رد شد.اینکه اشعار حافظ معمولا دو پهلو بوده بر همه روشن است و این به نظر من زیبایی اشعارش و دو چندان کرده.چون باعث میشه در موردش نظرهای متفاوت داد و البته به نتیجه های زیبایی دست پیدا کرد.این یک واقعیت که بدی و شر از انسان به خودش برمیگرده به خاطر همینه که میگیم ظلمت و نفسی....هر چیزی در جهان نسبی است جز پاکی و خیریت خدا که مطلق است.خیلی زیبا تفسیر کردی و به نتیجه رسیدی.
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد.