Thursday, December 30, 2010

سال بی باران

 

 

سال بی باران

 

 

DSC01076

سال بي باران....
جل پاره ایست نان...
ياد بارونهاي حاره ای ابرهاي عسلويه بر جنگلهاي آبي حرا به خير.
امسال حتی یه قطره هم نیومد... آدم لب خلیج باشه و منتظر يه قطره بارون....
(البته قطره من اوني نيست که تو ذهن شماست، بارونهاي حاره ای جنوب هر قطره اش يه لیوان آبه نامرد)
ناخدا ابوط می گفت پارسال صید خیلي بهتر از امسال بود و برای اثبات صدق گفته هاش به عمر رضی الله قسم مي خورد. آخه سنی ها به حضرت  عباس اعتقاد ندارند

Tuesday, December 14, 2010

نشانه ها

 

 

نشانه ها

 

imagesCANK7JSW

شعری که بی نشان تو باشد نگفتنی است

کویی که منزل تو نباشد نرفتنی است

گلهای بیشمار برویند و پژمرند

آن غنچه نه مثل تو باشد ندیدنی است

هر چیز جز جمال تو میرا و فانی است

هر یاد غیر یاد تو از یاد بردنی است

گفتند واعظان کلمات گهر فشان

آن کلمه ای که وصف تو باشد شنیدنی است

گفتند شاعران همه اشعار بی نظیر

شعر تو از زبان بهاران سرودنی است

گفتند ناقلان همه نقل وصال یار

تنها حکایت از شب وصل تو گفتنی است

در عرضه گاه حیله و مکاره جهان

تنها متاع ناز قشنگت خریدنی است

حظ غذا به دفعه و تکرار کم شود

تنها شراب لعل تو هر بار خوردنی است

بی تو تمام عمر تلف کردنست و بس

آن لحظه ای که وصل تو باشد شمردنی است

مرگ زمان گذشته ای از عمر می شود

هرلحظه ای حضور تو باشد نمردنی است

گلگون و غالیه چو نقابی به صورت است

رویی که بی جمال تو باشد ندیدنی است

Sunday, November 07, 2010

هنوز

 

 

هنوز

 

 

461c30f90f8b419dbd1b

هنوز هستم

هنوز نفس می کشم. اما به سختی

هنوز هستم. به یادت می افتم. اما با آه

هنوز هستم. هنوز نمرده ام. هنوز غذا می خورم اما لاغر تر می شوم. تحلیل می روم. هیچ غذایی خلأت را پر نمی کند. بقیه کوچکتر از آنندکه جاخالی بزرگ نبودت را پر کنند.جای خالی ات را باخودم پر می کنم . تحلیل می روم. وقتی دروغهایت را تحلیل می کنم بیشتر تحلیل می روم. سرگردان در خاطرات متناقضت دور می زنم و در آمدن و رفتن تناقض آمیزت حل می شوم. تحلیل می روم. منحل می شوم و انحلالم را قهقهه های بی ادبانه ام می پوشاند. شیرینی زندگی ام در خیانتهای تلخ تو تحلیل می رود  و برای صبحی که از با من بودن برایت به ارمغان آمده شروع خوبی می سازد.. من تحلیل رفته می مانم و توای که شیرینی زندگی ام را در تلخی صبحگاهی خیانتت حل کرده ای می روی. می روی برای رزق جدید. روزی جدید. شیرینی های جدیدی برای صبح فرداهای خیانت آمیزت.

89/8/16

فرودگاه خلیج فارس

بندر عسلویه

Saturday, October 02, 2010

مناجات

 

 

 

مناجات

1960

بارالها! بنده ای هستم روسیاه از وظیفه نشناسی در بندگی ام؛ و زمین خورده و خاکی به دلیل بی صبری و بی طاقتی ام؛ و تو خدایی هستی مهربان و بخشنده، عالم به اسرار تمامی بندگانت؛ و بصیر به نیاتشان و خبیر بر اعمالشان. تو پروردگار مهربانی هستی سراسر لطف و جود و حکمت که ذاتت متعال است و چشمه لطف و فیضت همواره در زندگی انسانها جاری و ساری است. تشعشع نور عشق و کرمت تمامی مخلوقات را از خوب و بد گرم و روشن نموده و اقیانوس بخشش و رحمتت تمامی مخلوقات را در بر گرفته است.

پروردگارا! به اعمالم آگاهی و من، روسیاه و پشیمان از آلودگیهایی که سراپای مرا در بر گرفته است. سرافکنده از اینکه نتوانسته ام در برابر خدایی مهربان و لطیف چون تو، پاک و آراسته –آنچنان که در شأن توست- بایستم. هر زمان که مرا با خوشیها آزمودی، با عطایایت بر تو عاصی شدم و هر گاه که مرا با سختیها آزمودی مانند کودک خامی با بی حوصلگی و بی صبری اعتراضم را بر تو پرخاش کردم. در برابر شادیهای گذران دنیا با بی ظرفیتی پای کوفتم و در برابر سختیهای زمان بی طاقتانه گریستم. اما تو با صبر و مهر و مطوفت مستتر در پروردگاری ات چون پدر و مادری شکیبا نسبت به نسبت به فرزندشان، مرا به راهی درست راهبردی و به تعالی رساندی.

پروردگارا! مرا سعه صدر، فراخی قلب و گشایش سینه عطا کن تا در برابر رخدادهای پیش رویم صبور، متین و عاقل باشم. پروردگارا! به من صبر جمیل عطا کن، بر علم و عملم بیافزا و مرا با صالحان ملحق گردان.

فاز 15 و 16

شاپ ساپورت

Saturday, September 04, 2010

زلفای یارم

 

زلفای یارم بی نظیره

 

zolf

یکی از ترانه های قدیمی فولک لریک در جنوب خراسان ترانه «زلفای یارُم» نام دارد. این ترانه را سیما بینا و بیژن بیژنی نیز بازخوانی کرده اند. شعری زیبا و آهنگی دلنشین از خراسان جنوبی که متأسفانه متن کامل آن بیش از مسوطره ی ذیل است اما همین در جستجوها یافتشد که بازخوانی بیژن بیژنی و سیما بینا با این متن متفاوت است. نسخه اصیل ن که با دوتار خراسانی نواخته شده و به همان لهجه خوانده شده نیز در اینترنت یافت نشد این شما و این لذت این ترانه محلی با صدای هنرمندان بیژن بیژنی و سیما بینا

 

 

«زلفاي يارم»

زلفاي يارم بي نظيره دل در کمندش اسیره
بگردم دورچشماش برقابرق شمشيره
جونم مياد عمرم مياد
دواودرمونم مياد
گلعذار خندونم مياد
يواش يواش صداش میاد صداي پاش
ارسي هاي يارم جيره پاي دلم به زنجيره
بگردم دورچشماش برقابرق شمشيره**
الهي مو به قربون لب يارزلفاي يارم بي نظيره
شكر ميريزه ازكنج لب يارزلفاي يارم بي نظيره
شكر ميريزه خرواري به خروارزلفاي يارم بي نظيره
به مثقال ميفروشه مادر يارزلفاي يارم بي نظيره
نميتونم غمت بردارم از دل
نميتونم بسازم دورمنزل
نميتونم دمي بيتو نشينم
دوپايم تا بذارم مونده درگل
از اينجا تا به بيرجند خيلي راهه زلفاي يارم بي نظيره
همه كوه وكمر سنگ وسخاله زلفاي يارم بي نظيره
رفيقان جمع شويد سنگ بچينيدزلفاي يارم بي نظيره
كه يارم رفته و چشمم به راهه زلفاي يارم بي نظيره
زلفاي يارم بي نظيره لباش چوقيماق شيره
بگردم دورچشماش برقابرق شمشيره

 

Friday, August 06, 2010

کالیگولا

 

کالیگولا

 

 

 

 

 

 

بعد از سالها به تئاتر رفتم. تماشاخانه ایرانشهر. نمایشی اقتباسی از کالیگولای آلبر کامو

کاليگولا به نقل از خود آلبرکامو حکايت مردیه كه شور زندگي انو تا جنون تخريب پيش مي‌بره. مردي كه از بس به انديشه خود وفاداره که وفاداري به انسان را از ياد مي‌بره. كاليگولا همه‌ي ارزش‌ها را مردود مي‌شمره. اما اگر حقيقت او در انكار خدايانه، خطاي او در انكار انسانه. اين را نفهمیده كه اگه همه‌چيزو نابود كنه ناچار در آخر خودشو نابود میکنه. اين سرگذشت انساني‌ترين و فجيع‌ترين اشتباهاته

کارگردان رو نمیشناسم اما بازیگرهای معروفی مثل صابر ابر، رامبد جوان و هنگامه قاضیانی در اون بازی کرده اند.از صحنه پردازی، بازی و مضمون نمایش لذت بردم. با تم کلی جامعه امروز ما که حاکمانی فاسد، تشنه قدرت و خون در آن مسلط اند همخوانی دارد. و راه چاره ای که ارائه میشه هم مثل تمام تاریخ ایرانه. یک حرکت خشن و انقلابی؛ حاکم را در تنور بپزید

 فعالترین شخصیت رو آقای سعید چنگیزی در نقش غلام داره که البته به قول آقای بهمن فرمان آرا با بازی عالی در این نقش سخت و پیچیده به مثابه داستین هافمن ایران ظاهر شده. جالب اینجاست که نقش غلام اصلاً دیالوگ نداره. موزیکهایی که در این نمایش با گذاشتن صفحه گرامافون توسط غلام پخش میشه بسیار زیبا و در عین حال مرتبط با موضوعه. میتونید آهنگها رو ازلینکهای زیر دانلود کنید


taste of blood-by Archive                       download mp3    read lyric
you cut your hair-by Tom Mcrae          
download mp3    read lyric
endless song-by Aaron                          
download mp3    read lyric

از صحنه های به یاد ماندنی نمایش میشه به کفن کردن مریا، سنگ سار کاسونیا (بارش تخم مرغ از آسمان) و بریدن سرموکیوس و انیمیشن ماه که حرکت و گذشت زمان رو با چرخشهاش نشون میدادن اشاره کرد

برای دیده صحنه های نمایش به این لینک برید

sahne akhar namayesh

تحلیلهای زیادی از این نمایش منتشر نشده. اما در اینترنت غیر منصفانه ترینشون بلاگ به بلاگ نقل میشه و همه به این تحلیل اعتراض می کنن. تحلیل منصفانه تری رو می تونید در این اینجا پیداکنید

Friday, May 28, 2010

دو روی سکه

دو روی سکه

Life___and_death_by_Redjuice

چابکی فرار صدفی مرده به در یا از میان انگشتانت

کندی حرکت مضارب آهکی جذر2 روی جلبک فرش سنگها

رمیدن قلوه سنگی در سوراخ از هول هیکل تو

و گریز به ناگاه سفره ماهی از میان شنها

زندگی یعنی حرکت بیگاه بیجان نماها

عسلویه

خلیج نایبند

Saturday, May 08, 2010

بار

بار

گزمه دست به کمر زد و راست جلوی پیرمرد ایستاد. پیرمرد به ناچار توقف کرد و الاغی که از پشت سرش می آمد هم. صدای چریک چریک بار که با حرکت کفلهای الاغ در خورجین صدا می کرد قطع شد. گزمه از بالای قامت خمیده پیرمرد روی بار خورجین سرک می کشید که شکم گنده اش به هیکل نحیف پیر مرد چسبید. روی بار پوشیده بود.

تعلیمی اش را زیر بغل زد و دست به پشت، بدون آنکه نگاه خریدارانه اش را از خورجین بردارد پیرمرد را دور زد. با تعلیمی محکم به خورجین زد و پرسید

« بارت چیه پیرمرد؟»_

:پیرمرد بی توجه به صدای ترقی که گوش الاغ را سمت خورجین تیز کرد جواب داد

«!اگه یکی دیگه بزنی هیچی»_

13/2/89

خاتم 1

صف نهار

Wednesday, April 14, 2010

الظواهر و البطون


خیلی از زیبائیهای دنیای زیر آب فقط برای نگاه کردنه. باید از دور به زیباییش نگاه کرد و گذشت. توتیا و سفره ماهی همینطورند. سکون توتیا و دم تکان دادن سفره ماهی هر دو اخطار احتذارند نه پیام دعوت. اگه جدی گرفته نشن عواقب دردناکی در انتظارته!

اینا اولین درس غواصی بود.

فرق زیادی بین ظواهر و بطون هست. هنر دیدن باطن از ورای پرده ظاهر کار هر کسی نیست. خیلی موارد زندگی مثل دنیای زیر آبه. مثلاً سبزی مزبله نشانه ایست برای اینکه بفهمی اینجا لجن زاره. باید دور شد و فراموش کرد. شاید وقتی کسی به تو ابراز لطف می کنه یا اعلام همراهی نه به خاطر تو که به خاطر اینه که تو کلید خارج شدن از شرایط بدی هستی که گرفتارشه. اگه اصراری می کنه یا پافشاری ای، برای توئیت تو- فی حد ذاتک- نیست؛ برای کلید بودنته. دیر فهمیدن این یکی از گزش سفره ماهی و لمس کردن توتیا هم دردناکتره.



Friday, February 26, 2010

لوح دلم

لوح دلم







يك سري دارو ها هست كه هم درسه و هم درمان. من كه نتيجه گرفتم. براي همين به شما هم توصيه مي كنم. شرح و بسطش به عهده مفسرين چون من از معني تحت الفظي اينها چيزهاي زيادي ديدم كه كم از معجزه نيست

ومن يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب و من يتوكل علي الله فهو حسبه ان الله بالغ امره و قد جعل لكل شيء قدرا

ورزق ربك خير و ابقي

انا كل شيءخلقناه بقدر و ما امرنا الا واحدة كلمح بالبصر و كل صغير و كبير مستطر

توضيح اضافه اي ندارم درك آدمها در اينجور مسائل منحصر به فرده. در خاتمه بايد بگم

نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار
چه كنم غير الف ياد نداد استادم

Sunday, February 07, 2010

دیدار


دیدار



موردی بود که برای رفع و رجوعش نذر داشتم. این بار در راه بازگشت از پارس جنوبی به پابوسی امام رضا رفتم تا نذرم را ادا کنم مشهد که رسیدم متوجه شدم شرفیابی ام مصادف با اربعین حسینی است. زیارت کردم و تشکر برای هرچه دارم و ندارم. هنگام بازگشت این ابیات آمد:

خاکی خاک نشین را چه به این توفیقات

بنده زرق زمین را چه به این توفیقات

حرم یار کجا پای گنهکار کجا

مرد متروک و غمین را چه به این توفیقات

خاک ارباب کجا چشم نظر باز کجا

دیده بیهوده بین را چه به این توفیقات

دهن تلخ کجا و عسل نحل کجا

دهن سرکه گزین را چه به این توفیقات

نور تابیده در این غمکده ظلمانی

ظلمت قلب حزین را چه به این توفیقات

از سر سفره لطفش همه برخوردارند

بنده ریزترین را چه به این توفیقات

من همان طفل گریزان ز سر میکده ام

طفل گمگشه چنین را چه به این توفیقات

فرودگاه شهید هاشمی

اربعین 1388

Friday, January 01, 2010

پاشنه آشیل دلبستگیها

پاشنه آشیل دلبستگیها





همیشه به این مسأله فکر کردم که انگیزه آدمها برای تلاش کردن چیست و از کجا نشأت می گیرد؟ چرا برای رسیدن به خواسته هاشان تلاش می کنند؟ اصلا خواسته آدمهای متفاوت چطور خواسته آنها می شود؟ خواسته... چیزی که می خواهندش. چیزها برای این خواهان پیدا می کنند و خواسته می شوند که در ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با دلمشغولیهای انسانهایند. چرا شغل می خواهیم؟ مسکن و خانواده و ... می خواهیم؟ چون می خواهیم ثروت، قدرت وتسلط داشته باشیم. جالب اینجاست که قدرت، ثروت و تسلط را وسیله ای برای رسیدن به خواسته هایمان میدانیم. و هر خواسته ای، خواسته یا ناخواسته با دلمشغولیها مرتبط است. برتری داشتن، کانون توجه بودن و ... همه چیزهایی است که در پس خواسته های انسانها نهفته است. جالب اینجاست که همین دلبستگیهاست که محرک انسانها در حرکتهایشان است. زن، خانه، خانواده، قدرت، ثروت و... محرکهای زندگی آدمیان اند. برای رسیدن به اینها درس می خوانند، کار می کنند، برنامه ریزی می کنند، معتقداتشان را اصلاح می کنند، جهت گیری زندگیشان را انتخاب می کنند، می کشند و کشته می شوند حتی برای آزار و شکنجه آدمها نیز دست گذاشتن روی دلبستگیهای آنها روش خوبی است. ممنوع الخروجی و عدم اجازه مهاجرت، تهدید خانواده، تهدید آینده شغلی و ... جالب اینجاست که به دلیل اینکه جهت گیری زندگی آدمها به جهت خواسته ها و دلمشغولی آنهاست سرنوشت آدمها را نیز همین پاشنه آشیل تعییین می کند. دلبستگیهای آدمها تقدیر آنها را رقم می زند و آینده ایشان را می سازد. به قول ابوالفتوح شهاب الدین یحی ابن حبش ابن امیرک سهروردی(شیخ اشراق) در کتاب عقل سرخ

صیادان قضا و قدر دام تقدیر بگستردند و دانه ارادت تعبیه کردند و مرا اسیر گردانیدند

یا به قول احمد شاملو
میدان خونین سرنوشت به پاشنه آشیل درنوشت

بله سرنوشت آدمها را دلبستگیها، دلمشغولیها و آرزوهایشان می سازد و همان نیز پاشنه آشیل و دام تقدیر آنهاست. برای همین بسیاری از آدمها که دلمشغولی شان را از دست می دهند یا افسرده می شوند یا خود کشی می کنند