Thursday, March 20, 2014

ارزیابی شتابزده

من در سالی که گذشت

دوباره اسفند ماه شد و موقع حساب کتاب سالانه. باهاس یه نگاهی به اول سال تا الانم بندازم و یه نگاه سرانگشتی به برنامه ریزیها و لیستها و خواسته ها.

قدم اول امسال با تعییر شغل شروع شد و من در شغل جدیدم یکی دو قدم جلو رفتم. هرچند با دوران طلایی پارس جنوبی که از نظر حجم و حساسیت مسئولیتها و هم از نظر اقتصادی هنوز فاصله دارم اما همین پیشرفت گام به گام هم نقطه امید هست. محیط کاری جدید یه محیط کاملاً جوان است که همه خوب و صمیمی هستند اما خوب ایرادش اینه که استعداد این جور محیطها به برخوردهای کودکانه و حاشیه های دور از شأنه . ولی در کل محیط خوبیه. محدوده شغلی من هم در راستای تجارب قبلیه ولی از زاویه استانداردهای ملی ایران که زاویه جدید و کم کاربردی در صنعت محسوب میشه. البته طی مدتی که در این شرکت کار کردم دوره های آموزشی متعددی رفتم که هرچند دوره های خیلی عمیق و تخصصی نبودند اما دریچه های جدیدی از صنعت و بازار کار رو به روی من باز کردند. مدیریت شرکت در مجموع متوسطه. احترام و اهمیتش به نیروی انسانی و درک کردن شرایط پرسنل چیزیه که دارم ازش یاد می‌گیرم  اما حواسم هست که در هدایت مجموعه ای از آدمها باید قاطعتر عمل کرد. مخصوصاً وقتی که نیروها اولین تجربه کارشون باشه و در تشخیص خوب و بد اخلاقیات کاری نیاز به کمک و آموزش داشته باشند.

قدم دوم امسال شروع هنرآموز جدی من در زمینه موسیقی بود که ابتدائاً برای محک زدن اولیه کلید خورد اما برنامه ریزی کردم که در کنار عکاسی ادامه داشته باشه. اولین استادم خیلی با حوصله با من کار کرد و استاد فعلی از نظر تکنیکی منو واقعاً پیشرفت داده که جا داره از هردوشون تشکر کنم.

سومین قدم امسال چینوده. بحث کسب و کار مستقل جدی تر از سال قبل پیش رفت و با تغییر تیم چینود و همکاری با افراد جدی تر تونستیم چرخ رو بالاخره به گردش در بیاریم و کمی کسب درآمد داشته باشیم. هرچند که قسمت خیلی مهمی از مطالبات وصول نشد اما باز همینکه کار کردیم و چیزی از جیب نذاشتیم خودش جای شکر داره.

امسال هم مثل سالهای قبل آموزش و برگزاری دوره در برنامه ام بود و تونستم در این خصوص هم کارهایی انجام بدم که به عنوان یکی از علایق همیشگی من برام از اهمیت زیادی برخورداره.

قدم چهارم یه سری موفقیتها و کارهای جدید هم بود که در برنامه نداشتم و شرایط پیش آورد که مهمترینشون تدوین چند استاندارد ملی (ISIRI) بود که با موفقیت به اتمام رسید و جلسات فنی بعضیهاش برگزار شده و بعضی دیگه در دست برنامه ریزیه. امسال به یه گروه از افراد اهل مطالعه و فرهیخته آشنا شدم که با هم کتاب می خونیم و تحلیل می کنیم چیزی که بعد از دوره دانشجویی خلأ اش رو حس می کردم محافلی از این دست بود که خوب وجودشون در زندگی به نظرم لازمه.

قدم پنجم شروع ترجمه یه کتاب جدیده در خصوص جوشکاری. این کار رو با همراهی یکی از همکارهای سختکوش و پیگیرم که از نظر زبان انگلیسی هم سطح مطلوبی داره داریم انجام میدم که امیدوارم امسال ترجمه اش به پایان برسه و وارد فاز انتشار بشه. هرچند همکارم در خصوص جوشکاری سررشته ای نداره اما یه فرد تلاشگر، پیگیر و اهل کتابه که این خصوصیات همکاری با او رو راحت کرده.

همیشه زندگی آدم خوشی نیست و گاهی هم گرفتاریهایی پیش میاد که بعضی از آنها خارج از کنترل و تصمیم گیریهای ماست. یکی از این گرفتاریها که تمام روند زندگی من، خانواده و بعضی از اطرافیانم رو تحت تأثیر قرار داد تصادفیه که در نیمه بهمن برام پیش آمد. دو مهره کمرم خرد شد و من رو 25 روز خانه نشین کرد. جز کار اصلی ام همه فعالیتهای دیگه من تعطیل شد و عملاً غیر از فعالیتهای شغلی از همه کار افتادم. اما در این مدت خیلی از دوستان، همکاران و آشناها و حتی بعضی از عزیزانی که انتظارش رو نداشتم حضوراً یا تلفنی یا به هر روش دیگه ای به من محبت داشتند و در این «پریشان حالی و درماندگی» جسمی، ابراز دوستی شون رو به من نشان دادند که از همه شون متشکرم. اما این حادثه بیشتر از همه پدر و مادرم رو دچار زحمت مضاعف کرد و من شرمنده هردوشون هستم.

بحث مهاجرت هم همچنان برپاست ولی باید انتقادی از خودم بکنم که کمی کاهلی کردم البته از سیستم امنیتی قرارگاه هم جهت تمام عدم همکاریهاش ممنونم

امیدوارم در سال جدید بتونم برنامه هایی رو که دارم عملی کنم و زودتر از قید و بند این کمر بند آهنی خلاص بشم.