Monday, February 18, 2013

سفرنامه سَدَه- قسمت دوم

چهارشنبه 11 بهمن 91 کرمان - ماهان - یزد

صبح ساعت 7 بیدار باش بود. ساعت 8 بعد از صبحانه مفصلی که خوردم (البته نسبت به صبحانه ای که در رژیمم تعیین شده بود) سمت بازار کرمان و مجموعه گنجعلی خان راه افتادیم. فاصله زیادی نبود و نیم ساعته رسیدیم.

بازار کرمان یکی از قدیمی ترین بازارهای ایران است و قدمت آن به هزار سال می رسد. ساختمان آن به سبک بازارهای قدیم، سرپوشیده و دور مجموعه گنجعلی خان ساخته شده است. شلوغی و رونق بازارهای اصفهان و تهران را دارد اما باز هم از نظر زیبایی و بزرگی در رده های بعدی قرار می گیرد. مثل همه بازارها تقریباً همه چیز از سوغاتی های کرمان، تا مس و طلاجات و غیره در آن پیدا می شود. بعد از توضیحاتی که کیوان داد وارد حمام گنجعلی خان شدیم. در میان حمامهای سنتی که در اصفهان و شیراز دیده بودم حمام گنجعلی خان بزرگتر و زیباتر بود.

حمام گنجعلی خانحمام گنجعلی خان

حمام گنجعلی خان هم مثل همه حمامهای سنتی ایرانی چند ویژگی مهم دارد. اول آنکه چند متری زیر زمین است. راههای ارتباطی و راهروهای تنگ برای حداقل رسیدن اتلاف گرمای حمام و قسمتهایی مثل بینه، حمام، خزینه، واجبی خانه، تون (که کوره حمام است) و گرمخانه (محلی از حمام که کف و دیوار آن داغ و شبیه سونای امروزی بوده). در قسمت بینه حوض کوچکی وجود دارد و دور آن حجره مانندهایی که مردم بقچه حمامشان را می آوردند، لباسشان را در می آوردند و آماده رفتن به داخل حمام می شدند.

وسایل حمام عبارتند از لُنگ، که پارچه‌ای عموماً قرمز رنگ است که دور کمر می پیچند تا نوک زانو و قطیفه که کلفت و حوله مانند است و روی دوش می اندازند تا کمر. دیگری دولابچه ظرف دسته داری شبیه پارچ است برای ریختن آب. گل سَرشور، روشور، لیف، سنگ پا، حنا و سدر هم از مواد شوینده مورد استفاده در حمام است.

در بینه گاهی نقالی و پرده خوانی می شده و البته که آب خنک و انواع شربت، قلیان و تریاک و غیره هم در اختیار مشتری قرار داده می شد. بعضی دلاکها در بینه خالکوبی، سلمانی یا دندانپزشکی می کردند زالو می انداختند یا حتی حجامت و رگ زنی می کردند. قسمت بالای بینه یا سَربینه مخصوص حاکم بوده که در وقت قُرُق در آنجا آماده استحمام می شده. بینه با راهرو تنگی به حمام متصل می شود. حمام دوطرف دارد بالایی و پایینی. طرف بالا مختص اشراف است که دلاکها ماساژ، شستشو و خدمات دیگر را به اشراف ارائه می دهند. پائین حمام مخصوص مردم عادی است که خودشان خودشان را می شویند و خدماتی ندارند.

اطراف محوطه حمام به ترتیب خزینه قرار دارد که استخر پرآبی است که تون زیر آن روشن است و مشتری در آن خودش را می شوید. گرمخانه که محل ماساژ و استراحت است و در نزدیکی تون ساخته می شود و در انتها واجبی خانه که مجموعه ای از اتاقکهای کوچک برای استعمال موریز است. و توضیح نهایی اینکه تون یا همان کوره حمام یک متولی برای خاموش و روشن کردن و رتق و فتق امورش دارد که به او تون تاب می گویند.

حمام گنجعلی خان در امتداد بازار و در ضلع شرقی میدان گنجعلی خان قرار دارد. روبروی حمام در ضلع غربی ضرابخانه گنجعلی خان و در ضلع جنوب هم آب انبار ساخته شده است. یکی از زیباترین بادگیرهای کرمان، روی بام ضرابخانه گنجعلی خان ساخته شده است. این بنا الان به عنوان یک موزه کوچک در آمده که در آن سکه های ایران از هخامنشی تا معاصر به نمایش گذاشته شده است.

ضرابخانه گنجعلی خان

سارا ما را به شمال غربی میدان به مسجدی راهنمایی کرد که به کوچکی چهار متر در چهار متر ساخته شده است. این مسجد که هیچ گنبد و گلدسته مشخصی ندارد عبادتگاه خصوصی گنجعلی خان بوده و برای تزیین دیوارها و سقف این مسجد یک نفره کوچک وسواس زیادی به خرج داده شده. بعد از بازدید از مجموعه به رسم مسافرتهای قبلی یادگاری ای از کرمان خریدم. یادگاری ای که نه خوردنی باشد و نه نیاز به اندازه گرفتن و سایز و ...داشته باشد. بهترین گزینه پته بود. پته نوعی سوزن دوزی با نخ پشمی ظریف روی پارچه ای پشمی است که نگاره ها و نقش بسیار زیبا دارد و به عنوان رومیزی، رو تختی، پرده و... استفاده می شود. یک پته 40 ×50 کم نقش قیمت گرفتم نود و پنج هزار تومان. فروشنده بسیار خوشرو و خوش برخورد بود اما نسبت به برخی مغازه ها که قیمت داشتم گرانتر می فروخت ولی رسم چانه زدن ایرانی همچنان معتبر بود و در این مورد کارگشا. سعی کردم با خوشرویی متقابل قیمت را پایین بیاورم و در انتها توانستم 15 هزار تومان تخفیف بگیریم. مجموعه سوغاتی را با سه نوع قوتو خشخاش و پسته و مخلوط کامل کردم و راه افتادم به عکاسی از بازار کرمان.

مسجد گنجعلی خان

یکی از بهترین حربه راهنماها برای نگه داشتن مسافران در محدوده ای خاص و جلوگیری از گم شدن آنها مخصوصاً بازارهای قدیمی بهانه امنیتی است که اینجا هم خوب جواب داد. وقت داشتم برای همین چرخی در قسمتهای دورتر بازار زدم و سوژه های خوبی برای عکاسی پیدا کردم. وقتی به میدان گنجعلی خان برگشتم همه نم نم سمت اتوبوس می رفتند. حرکت کردیم سمت مقبره شاه نعمت اله ولی در ماهان.

برای دانلود فایل صوتی به این لینک بروید (آدرس فایل صوتی فیلتر نیست و می توانید بدون فیلتر شکن آن را سریعتر دانلود کنید)

مسجد گنجعلی خان

در راه کیوان کمی در مورد شاه نعمت اله و کراماتش صحبت کرد و گفت هر کسی حاجتی دارد آنجا جای به نتیجه رسیدن آن است. بعد هم یک آهنگ درویشی با ذکر علی گذاشت و سعی کرد حال و حسی به جو بچه های شیطان همسفر بدهد که البته نتیجه ای هم نداشت. شاه نعمت اله ولی از مادری ایرانی و پدری شامی در حلب سوریه به دنیا آمد. در نوجوانی به سیر و سلوک جذب شد و از حلب به شهرهای مختلفی رفت. در مکه خرقه پوشید و به ماهان آمد و گوشه نشست. نعمت اله چنان در سلوک بالا رفت که سر سلسله یکی از مهمترین فرقه های سلوک و در ویشی شد. فرقه دراویش نعمت الهیه.

نعمت اله ولی هم عصر حافظ بوده است بر اساس نظریه ای از احمد شاملو (که البته از نظر کارشناسان ادبی محل اشکال است) شاه نعمت اله شعری دارد با مطلع:

ماایم که خاک را به نظر کیمیا کنیم

صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم

شاملو معتقد است حافظ غزل معروفی در جواب شعر شاه نعمت اله گفته و ارادتش را به او نشان داده. این غزل معروف حافظ با این ابیات شروع می شود:

آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

شاید که از خزانه غیبش دوا کنند

البته چنین قولی در خصوص حافظ مورد تردید است ولی نقل آن خالی از لطف نیست. شاه نعمت اله ولی در سن 104 سالگی در همان خانقاه درگذشت و همانجا دفن شد.

مقبر شاه نعمت اله ولی

منقول است که طی زندگی شاه نعمت اله و بعد از آن چله خانه او توسعه یافت و خانقاهی شد محاط بر هفت حیاط، هریک نمادی از هفت شهر عشق که سالکان به مراتب سلوک در آن گوشه می نشستند تا بعد از تکمیل تمام مراحل به خانقاه راه یابند. اما مقبره کنونی شاه نعمت اله مشتمل بر سه حیاط تو در توست. از در ورودی وارد حیاط اول می شویم با حوضی بزرگ و صلیب مانند در وسط و درختهای کاج و سرو چند صد ساله در اطراف. کاشی کاری، مقرنس و نگاره هایی با خطوط بنایی تمامی بنا را تزئین کرده. بعد از آن وارد حیاطی می شویم که حوض بزرگ اما ساده ای وسط آن است و همچنان درختان سرو کهن سال که حتی از گلدسته های بلند مقبره هم بلندترند. در انتهای حیاط ساختمانی است با دو دهلیز در طرفین. داخل بنا هم یک محوطه محیطی دارد و یک محوطه مرکزی که با چهار در در چهار طرف از هم جدا شده اند. محوطه محیطی متشکل از چندین طاق مقرنس کاری شده زیباست و قسمت مرکزی محوطه زیر گنبد اصلی، و قبر شاه نعمت اله است. داخل گنبد گچی است که با نقاشی شمسه و اسلیمی تزیین شده. فضای محوطه فضایی آرام، ساکت، تفکر برانگیز و خلسه آور است. جنوب این بنا هم حیاط چله خانه قرار دارد. حیاطی با حجره هایی در دو طرف و دو گلدسته مشابه گلدسته های اصلی در انتهای غربی حیاط.

درویشی و سلوک خاستگاهی ایرانی دارد و هر گوشه از ایران مرکز فرقه خاصی است. مهمتریم فرق درویشی و سلوک در ایران عبارتند از کبرویه در ترکمن صحرا، قادریه در کردستان و نقشبندیه در خراسان و تربت جام. منقول است که شاعر پارسی گوی، نورالدین عبدالرحمن جامی از دراویش نقشبندیه بوده است. البته هر کدام از این فرق یا سلسله ها زیر مجموعه های متعددی دارند و انشعابات در آنها فراوان است.. بعد از انقلاب تنها دراویشی که مجاز به فعالیت علنی هستند دراویش نعمت الهیه اند که در تهران برخی از آنها خانقاه دارند. مهمترین خانقاههای دراویش نعمت الهی، خانقاه صفی علیشاه و خانقاه امیر سلیمانی است که فعالیت رسمی و علنی دارند.

مقبر شاه نعمت اله ولی

برای دانلود فایل صوتی به این لینک بروید (آدرس فایل صوتی فیلتر نیست و می توانید بدون فیلتر شکن آن را سریعتر دانلود کنید)

بعد از زیارت قبر شاه نعمت اله به هتل جهانگردی ماهان رفتیم برای نهار. چنانکه قبلاً از کیوان تعریف شنیده بودم خورش بادمجان سفارش دادم. اینطور که تعریف شنیده بودم غذا را با بادمجان بم پخته بودند. غذای خوشمزه و بادمجان شیرین و خوش خوراکی بود. بعد از نهار راه افتادیم سمت باغ شازده.

باغ شازده در ماهان کرمان یکی از مهمترین باغهایی است که نماد باغ آرایی ایرانی به حساب می آید. باغ دولت آباد یزد و باغ فین در کاشان دو نمونه مهم دیگر باغ آرایی ایرانی است. از نمونه های متأخر باغ آرایی ایرانی می توان به باغ ارم در شیراز اشاره نمود. لازم به یاد آوری است که سه سبک عمده باغ آرایی در تمدن بشری وجود دارد که بقیه از آنها منشعب شده اند. باغ آرایی ژاپنی، ایرانی و اروپایی.

باغ شازده

در باغ آرایی ایرانی چندیدن المان رعایت شده تا نمای باغ شبیه ترین حالت به توصیفات بهشت در قرآن باشد. از جمله المانهای باغ آرایی ایرانی می توان به نهر آب، گیاهان همیشه سبز مثل شمشاد، سرو، کاج و ... گلهای متنوع در فصول مختلف، پرندگان آوازخوان مثل بلبل و ... اشاره کرد. باغ شازده در ماهان به دلیل قرار گرفتن در کوهپایه از جمله باغهای طیقه ای است که به باغ معلق معروفند. این باغ در زمان ناصرالدین شاه توسط شازده فرمانفرمای بزرگ ساخته شده که در آن یک نهر آب به عنوان محور مرکزی، گیاه آرایی در اطراف نهر و پشت گیاه آرایی و چسبیده به حصار باغ اتاقهای خدمه و اصطبلها واقع شده است. در بالاترین نقطه که انتهای باغ است عمارت شاه نشین دوطبقه ای ساخته شده است. به سبک معماری اشرافی در ایران راهرو های غلامگردان در این عمارت هم تعبیه شده است و غیر از راه اصلی باغ که از دو کنار نهر به عمارت می رسد راههای فرعی دیگری هم از پشت درختان و پای دیوار به سمت عمارت اصلی کشیده شده است. دلیل وجود چنین راهها و غلامگردانهایی دور نگه داشتن خدمه از منظر ارباب و مهمانها بوده تا علی رغم اینکه غلامها و کنیزها میان دست و پای ارباب نباشند سریعترین مسیر برای پاسخگویی به ارباب و میهمانها را هم داشته باشند. همین غلامگردانها و مسیرهای متروک باغها و کاخها محل گوش ایستادن خاله زنکها و سربه نیست کردن فضولها هم بوده است.

باغ شازده

فرمانفرمای بزرگ فرزند ناصرالدین شاه از خانواده غیر قجر بود برای همین فقط حق حکومت داشت و حق سلطنت نداشت. او در زمان شاه شهید حاکم کرمان بود و فرزندش فرمانفرمای کوچک فرزندان و نوه های زیادی داشت و از بانفوذترین خانواده های قبل از انقلاب بود که زمینهای فرمانیه تهران نیز تعلق به او داشت. فرمانفرمای کوچک در اواخر قاجار مدت کوتاهی نخست وزیر بود و با رضاخان، خانواده رپورتر، علمای قم مثل مدرس و دیگران دوستی و آشنایی داشت ولی بیشتر از هر چیز به تربیت و تحصیل فرزندان خود اهمیت می داد و این در کنار ثروت و نفوذ خانوادگی باعث شد خانواده فرمانفرما و فیروز یکی از متنفذترین خانواده های زمان قاجار و پهلوی شوند و پستهای مهم سیاسی، اقتصادی و ... داشته باشند و ثروت هنگفتی جمع کنند. فرمانفرمای پسر زمینهای زیادی را وقف کرد که مهمترین آنها ساختمان و باغ انستیتو پاستور ایران است. باغ شاه که اکنون پادگانی حد فاصل میدان حر تا خیابان اسکندری تهران است و محله فرمانیه در شمال تهران هم متعلق به فرمانفرما بوده است. فرمانفرمای دایی دکتر محمد مصدق و برادر زن مظفرالدین شاه است.

برای اطلاعات بیشتر در خصوص این خانواده متنفذ ایرانی که در کنار خانواده رپورتر (شاپور و اردشیر) در مقاطعی قدرتمندتر از خانواده سلطنتی، در تاریخ نقش ایفا کرده و در سایه باقی مانده اند با این لینک رجوع کنید.

ساعت پنج عصراز باغ شازده بیرون آمدیم به سمت کمربندی کرمان و بعد از آن یزد. ساعت 9 شب بود که به یزد رسیدیم. تعدادی از همسفرها پیاده شدند برای اقامت در هتل مشیرالممالک و بقیه راه افتادیم سمت هتل خاتم. هتلی بی کیفیت چسبیده به دروازه تهران که اعتراض همه را در پی داشت. خود کیوان بیانی که مدعی بود هتل سرش کلاه گذاشته و نسبت به پولی که گرفته خدماتی ارائه نداده است. هرچه بود با تمام اعتراضها و کمبود اتاقها بالاخره هر کسی در اتاقی جاشد و این بار هم من و نوید هم اتاق بودیم. بعد از جابجا کردن وسایل آژانسی گرفتیم و میرچخماغ رفتیم. همه مغازه ها بسته بود اما نورپردازی میدان میرچخماغ و ماه بالای سرش، همچنان به زیبایی مسحورکننده ای مرا جذب می کرد. چند تایی عکس از امیرچخماع و آب انبار پنج بادگیر گرفتم و در طول این مدت نوید هم در کنارم بود. عکاسی که تمام شد فشار گرسنگی ما را سمت کبابی ای در بازارچه میرچخماغ برد تا با رفیق تازه یافته پای چند سیخ دل و قلوه و کباب چنجه همراه دوغ و پیاز و سبزی، دوکلام در خصوص فلسفه سنت گرا و حکمت خالده گپی بزنیم. در آخر هم دوباره آژانس و هتل و خواب در اتاقی که جز خوابیدن به درد دیگری نمی خورد.

میدان امیر چخماق

برای دانلود فایل صوتی به این لینک بروید (آدرس فایل صوتی فیلتر نیست و می توانید بدون فیلتر شکن آن را سریعتر دانلود کنید)

1 comment:

Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.