Saturday, June 23, 2007

مهدی اخگری


سلام
من یه رفیق از دوران دانشگاه دارم که کل این چهار سال شاید همش پنج واحد با هم درس پاس کردیم. بقیه اش روبروی در دانشکده فنی تو علوم تحقیقات زیر درخت با هم می گفتیم میخندیدیم الان دو سالی هست ندیدمش اما گهگاه با هم تلفنی تماس داریم. مثل اون موقعها کرکرخنده. یادش به خیر
این شعرو وقتی می خواستم توکلوب دات کام براش توصیفنامه بذارم به ذهنم اومدو براش فرستادم
این بشر چند وقتیه که از مهدی اخگری به مهدی پارسیان دگردیسی کرده البته صداش که همون ریختیه اما بقیشو نمی دونم اینم عکسشه




در نعت مهدی اخگری


ندیدم چو مهدی با حال آدمی
‏ برایت شود خوشگلک همدمی‏
چو اخگر بدی، پارسی گشته ای
‏ همه پنبه ها را رسن رشته ای
همه قندِ شیرین شده شعر من‏
‏ بخوانند مردم همه مرد و زن‏
بگویند مهدی رفیقی بداشت‏
‏ که رسم رفاقت ازو بر نداشت‏
چو گهگاه بر او تماسی گرفت‏
‏ به دلجویی او دلش را بسفت‏
اگر یک رفیقی نبیند تو را‏
‏ نگیرد سراقی که بیند تو را ‏
بشاید که گاهی به رسم جدید
‏ بجوید سراغ رفیق مدید
گراهام، تلفن ازین ساخته‏
‏ که بینی رفیقت چه پرداخته‏
همه رسم مهدی همیدون بود‏
‏ رفیقش بجوید که او چون بود‏
همینکه ببینی به یاد تو است‏
‏ به فکر روای مراد تو است‏
همین بس بود بهر قانع رفیق
‏ که یابد تو هستی برایش شفیق
بخشکید این چشمه ذوق نغز‏
‏ چو از کار افتاد این ینگه مغز ‏
همه شعر من شد فعلولن فعول‏
‏ فعولن فعلولن فعولن فعلول

No comments: