Monday, June 04, 2007

اول دفتر


ای که با نامت جهان آغاز شد
دفتر ما هم به نامت باز شد
دفتری کز نام تو زیور گرفت
کار آن از چرخ بالاتر گرفت

سلام
این اولین پست من در وبلاگ جدیدمه. قبلاً کارهامو در وبلاگی در کلوب دات کام می گذاشتم. قبل از اون چیزهایی رو که ‏به ذهنم میومد مینوشتم میذاشتم تویه پوشه نارنجی که روش با خط معوج خودم با ماژیک نقره ای خواهرم نوشته ام «قلم ‏ریزها» یعنی چیزهایی که از قلمم ریخته. هنوز هم یک نسخه از کارهامو تو پوشه قلم ریزها میذارم. قبل از اون یه سر ‏رسید آبی داشتم که ورقهاش تموم شد. سررسیدش مال کی باشه خوبه ؟ چند سال پیش؟ ‏
سه سال ؟ ... نه
چهار سال؟ ... بروبابا
پنج سال؟ ... جمع کن این حرفارو
حدس آخرتو سه برابر کن.‏
پونزده سال! پونزده سال پیش. یعنی سال 71 یعنی 92 و 93 میلادی.‏
توش خیلی چیز ها هست. چیزهایی که من پونزده سال پیش نوشتم. یعنی وقتی یازده سالم بوده. وقتی چهارم دبستان بودم. ‏بعضیاش جالبه، بعضی جلفه، بعضیاشم ... اصلا هیچی نیست جز بازیهای قلم در میان انگشتان یک بچه مثبت 11 ساله.‏
اما حالا دارم اینجا تو وبلاگ می نویسم.‏
شاید الان که من وبلاگو شروع کردم خیلی از همسن هام ازمن جلو تر باشند تو وباگ نویسی. شاید خیلی هاشون دیگه کنار ‏گذاشته باشند. اما من نه. من از کوچیکی می نوشتم. حالا یه روز تو سررسید، یه روز تو پوشه، یه روز تو کامپیوتر می ‏نوشتم و یه نسخه هم تو پوشه ام نگه می داشتم. و حالا تو یه وبلاگ. جاش عوض میشه اما ماهیتش نه. ‏
نوشتن منو آروم میکنه. ثبت جوشش هایی از احساس، فهمیدن یا ...‏
وقتی آدم یه چیزی میفهمه صرف نظر از اینکه یک مسأله غامض ریاضیه یا یه شعر نو یا یه مفهوم انتزاعی فلسفی تویه شعر ‏کلاسیک یه حالت اشباع شده ای از شادی درآدم پر میشه. حیفه این احساس رو با کسی شریک نشد. هرچی هست ارزش رو ‏کاغذ آمدن رو داره. من هم می آرم رو کاغذ. اصرار به ثبتش روی کاغذ دارم حتی اگه تو کامپیوتر تایپش کنم. ‏
قسم به قلم و آنچه می نویسد. روچی؟ معلومه کاغذ. ‏
خوب اینم از اولین پست.‏
تا پست بعدی ام کی باشد و کجا.‏

No comments: