Friday, December 14, 2012

وداع با پاییز

تحلیلی بر شعری از صبا میر اسماعیلی به مناسبت خاتمه پادشاه فصلها پاییز

v2 ciuple

آری!ء
میشود در چتر ِ خیس ِ دستهای ِ تو  گریست
باران شد
*
میشود شبیه ابرهای ِ تن خسته از شب
به انتظار ِ صورت ِ خورشید نشست
میشود پیاله پیاله ماه را
در انعکاس ِ مبهم ِ یک برگ، سرکشید
میشود در دستهای ِ تو
زنده شد، زندانی شد،  زن شد
میشود خلاصه ی تمام ِ جاده ها «ماند»ء

حتی
میشود بی بازگشت ترین مسافر ِ دنیا شد
*
میشود تا روزی که دستهای ِ تو هست
عاشق شد، نفرین شد و تمام شد

پائیز 1389
صبا میراسماعیلی

شروع شعر با «آری» است تا علاوه بر تأکید، فضای مثبت و پذیرنده شعر را زمینه سازی کند. این تأکید، اطمینان از وجود سرپناهی در آشفته بازار زمانه است. چتر سرپناهی است که در این باران مشکلات، خیس است تا در سایه خود محل خشک و امنی بسازد برای شاعر. و اضافه تشبیهی «چتر دست» تصویری کامل از این فضا را تداعی می کند. تنها در چتر امن دستهاست که آغوش امنی فراهم می شود برای گریستنی پر از عاطفه و محبت که «باران شدن» استعاره از آن است.

در قسمت دوم شاعر احساساتی لطیف را در قالب تصویر ابراز می کند. تصویری از شب های انتظار که در آن مفهوم امنیت باز هم با معانی ای مترادف با قسمت اول بیان می شود. ابرهای کسالت که در تنی خسته از شب زدگی و افسردگی جامعه، تلنبار شده تنها با چهره خندان خورشیدی زودوده می شود که گرما و دلگرمی می آورد. در این فضای است که حس مبهم آسودگی جرعه هایی از ماه - نماد عاطفه- را در فضایی می ریزد که منعکس کننده برگهای سبز فراغت است. دستهایی که در قسمت اول پیاله آرامشی برای ریختن اشک است اینجا حلقه آغوشی می شود که برکه احساس شده و ماه عاطفه و برگهای سبز آرامش در آن منعکس است.

هرچند قسمت اول و دوم از هم جدا شده اند اما در مفهوم پیوند محکمی دارند. پیوندی که در میانه قسمت دوم با اشاره به دستها کمی صریحترمیشود. در زندانی شدن در زنجیر مردانه این دستهاست که زنانگی شاعر زنده می شود و این زنده شدن زنانگی با حس تعلقی که در زندانی شدنش هست شکل می گیرد و ظریف و زنانه با تکرار کلماتی به آن تأکید می شود. کلماتی که همه با «زن» شروع می شود: زنده، زندانی...

این حس، حسی پایدار است زیرا شاعر خلاصه‌ی تمام جاده‌ها می ماند. ماندن را در گیومه‌ی تأکید می گذارد تا نقطه پایانی بر رفتنها باشد. او که اکنون به مقصد رسیده است چنان در تصمیمش مصمم است که نیازی به بازگشت از راههای رفته نمی‌بیند. نیازی به شرح آنچه در جاده‌های گذشته دیده نیست. برای زندگی در حال خلاصه ای از آنها کافی است.

او که قدم در چنین راه بی برگشتی گذاشته تا وقتی مأمنی از دستهای «تو» باشد خواهد بود. شعر با واژه «تمام شد» خاتمه می یابد. تمام شدن و ذوب شدن شاعر در حسی که شعر القا می کند؟ تمام شدن شاعر از دوگانگی و یکی شدن با «تو»؟ یا «تمام شد» به معنی «همین»؛ به تأکید اینکه چیزی جز این مفهوم که در شعر تشریح شد نیست؟

گره دیگر اینکه، جمله ها با زمان مضارع شروع می شوند و با گذشته به پایان می رسند. می شود ..... شد! این ساختار نوعی سازه مبهم است. صنعت ایهامش در آن است که فعل آخر را می توان هم به مفهوم ماضی گرفت هم به مفهوم مضارع محقق الوقوع. در حالت اول شعر سرسره زمانی است رو به گذشته. مخاطب را از وضعیت حال به خاطرات قبل می برد. و نوعی امید به تکرار گذشته با استفاده از افعال مثبت و استفاده مکرر از شدن را در او تقویت می کند.

در حالت دوم مضارع محقق الوقوع، مفهوم مضارع در ظاهر گذشته دارد. سرکشید: سر بکشد (یا بکشم یا بکشیم) در این حالت شعر کاملاً در حال می‌گذرد. در لحظه. دم غنیمت شمرده می شود. و امکان هر اتفاقی به فردیت انسانها و اراده آنها واگذار می شود. می شود سر کشید، می شود زنده شد. می‌شود باران شد. به شرط آنکه بخواهی. به شرط آنکه غنیمت بشمری.

و این مفهوم مشروط در «تا» متجلی می شود. «تا» حرف ربط زمان نیست که چیزی را از زمانی تا زمان دیگری امتداد بدهد. زمان واحد شعر همین لحظه است حال است. دم است. «تا» شاید دلیل باشد. مثل آنچه سعدی گفت: «تا (به این دلیل که) رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم.» تا اینجا شرط هم هست. اگر دستهایی باشد، شاعر آن دستها را غنیمت می شمرد. و تا وقتی دست های «تو» هست این لحظات ناب هم هست. غنیمت شمردن چنین دم نابی هم هست.

«تا» تأکیدی بر استمرار لحظه‌ایِ تمام شدن شاعر در «تو»ست. چنانکه عشق هر دم از مصدرش افاضه می شود عاشق هم دمادم تمام می شود. و این افاضه و ذوب دمادم «تا» افاضه فیض هست استمرار دارد.

تمام شد.

4 comments:

صبا میراسماعیلی said...

کاش من هم منتقد خوبی بودم
...
سپاسگزارم آقای یعقوبی

Unknown said...

خواهش می کنم. شما همیشه به من لطف دارید

taranebaran777@yahoo.com said...

تحلیل زیبایی بود و البته این معجزه ی یک شاعر هست که با جملاتی کوتاه و زیبا این همه مفهوم و میرسونه.
خوشم میاد همیشه هر چیزی و به خوبی مورد نقد قرار میدی.

یاسی said...

in balaee man boodam k har chi esm o zadam vase id error zad.
کلا یه چند وقتیه کامنت گذاشتن من واسه شما دچار مشکل شده.ببخشید .