Friday, March 07, 2008

مناجات


مناجات

پروردگارا! بنده ای هستم عاصی که بار معاصی بر دوشش سنگینی می کند. پاهای ناتوانم در گلهای ‏جهل و ظلمت فرو رفته و مرا از رسیدن به تو باز داشته است. به هر سو می نگرم مگر چاره ای بیابم اما ‏افسوس که چشمانم بی سوی بصیرت تو جایی را نمی توانند دید.‏
آنچه مرا سرپا و ایستاده نگاه داشته دستان دعا گوی فرشتگان لطف و مرحمت توست؛ وگرنه زانوان ‏لرزان مرا یارای تحمل چنین بار سنگینی از معاصی نیست.‏



خدایا!این بنده تنها و مستأصل را راه نجاتی قرار ده تا پیش چشمان با عظمتت که حرکتی ازآن پوشیده ‏نیست سرکشی نکند و در انتهای راه شرمسار و بی پاسخ از کرده خویش پشیمان نگردد.‏

عزیزا! بار امانتی بر دوشم نهاده ای که خود آن را با بار معاصی سنگین تر نموده ام. با زانوانی لرزان ‏و چشمانی کور و بار سنگینی بر دوش بر صراط امتحانی هستم باریکتر از مو و برنده تر از شمشیر که ‏جز به لطف و فضل تو، جز به کمک و یاری ات نمی توانم آن به انتها رسانم.‏

علیما! تو از دلم آگاهی و به اسرام دانا. مرا در این شب تاریک کوکب هدایتی عطا کن و در این مهلکه ‏فتنه و بلا و امتحان قوتی ده تا یارای پنجه در انداختن با وسوسه ها را داشته باشم.‏



مقتدرا! به من قدرتی ده تا ترست را به هرچیز مقدم بدارم و پیش از هر قاضی ای پاسخگوی تو باشم. ‏به من قدرت تشخیص ده تا در میانه راه چند راهیها مسیر درست را به سوی تو انتخاب کنم.‏
مرا نعمات بسیار دادی چنانکه حق بسیار بر من داری و من بر تو حقی ندارم و ناسپاسی ات می کنم. ‏لطفت را بر من عطا کن و مرا از این استیصال وارهان.‏

‏18/10/86‏
جلوی خانه حسام

3 comments:

Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Anonymous said...
This comment has been removed by a blog administrator.
Anonymous said...

این که به روز نشده هنوز !!!