Saturday, May 08, 2010

بار

بار

گزمه دست به کمر زد و راست جلوی پیرمرد ایستاد. پیرمرد به ناچار توقف کرد و الاغی که از پشت سرش می آمد هم. صدای چریک چریک بار که با حرکت کفلهای الاغ در خورجین صدا می کرد قطع شد. گزمه از بالای قامت خمیده پیرمرد روی بار خورجین سرک می کشید که شکم گنده اش به هیکل نحیف پیر مرد چسبید. روی بار پوشیده بود.

تعلیمی اش را زیر بغل زد و دست به پشت، بدون آنکه نگاه خریدارانه اش را از خورجین بردارد پیرمرد را دور زد. با تعلیمی محکم به خورجین زد و پرسید

« بارت چیه پیرمرد؟»_

:پیرمرد بی توجه به صدای ترقی که گوش الاغ را سمت خورجین تیز کرد جواب داد

«!اگه یکی دیگه بزنی هیچی»_

13/2/89

خاتم 1

صف نهار

No comments: