تکیده
شده ام مثل کاسه کمانچه
ترد و توخالی و نازک
بی آرشه، گوشه ای افتاده
خسته از تیپ و تاپ های جاز و قیژ و قاژهای گیتار برقی ام
شده ام مثل یک ساغر عتیقه
میان بلورهای چک و کریستالهای فرانسه
تنها و بی حوصله پشت ویترین یک بوفه
تماشاگر خمار مستی پیکهای پیرکسم
شده ام مثل اتوذغالیهای قدیمی
پر از گل خشک روی یک میز کنج حال
ام LCD نظاره گر معاشقه های بی محابای قاب
بیا و آرشه ام باش
شرابم باش
و سرخی گُر گرفته درونم
نالانم کن
پُرم کن
و داغ
20/1/91
میدان تجریش- 9:30 صبح