ارزیابی شتابزده
ء(سلف پرتره سال نود- انتهای دهه سوم زندگی)ء
این عادت همیشگی منه که هر سال خودمو ارزیابی کنم. ببینم چه گامهای مهمی در زندگی یکساله برداشتم و به چه خواسته هایی رسیدم. خوب وقتی به لیست خواسته های ریز و درشت زندگیم نگاهی میندازم میبینم بحول و قوه الهی امسال هم قدمهای محکمی برای آیندهام برداشتم.
اول سال در اردیبهشت ماه یکی دیگه از چیزهایی که تو لیست خواسته های کوچک و بزرگم بود، از کاغذ خط خورد و به واقعیت پیوست. دوربین عکاسی حرفه ای و لنز خوب. این همون لفظی بود که الان تو لیستم یک خط قرمز روشه و من همیشه در تمام مسافرتهام «کنون فیفتی دی» با لنز «تله زوم 18-200 آی اس» رو همراه خودم می برم. امسال بیش از 10 هزار عکس گرفتم، در یک مسابقه عکاسی شرکت کردم و به عنوان داور دعوت به همکاری شدم.
واقعه دوم تلخ بود. یکی شکست کامل در زندگی مشترک. البته تصمیم این جدایی برای من خیلی سخت بود. برای همین با آدمها و مشاورهای مختلفی مشورت کردم و در انتها به این نتیجه رسیدم که علی رغم عشقی که به همسرم دارم (بالاخره عشق اول من بود) زیر یه سقف نریم بهتره. برای همین به خواست اون کارت عروسیو از زیر چاپ بیرون کشیدم و قرارداد سالن عروسیو لغو کردم. اما برخلاف تصور همسرم این عقب انداختن شرع زندگی مشترک نبود. تصمیم برای خاتمه اش بود. این تصمیم رو پارسال گرفتم و امسال رسمیت قانونی پیدا کرد. دوم خرداد 1390 بعد از 11 ماه آشنایی، 6 ماه عقد و 16 ماه درگیری (به ضمیمه بدبختی کشیدنهای 8-22 پارس جنوبی که فقط اونهایی که مثل من دور از خانواده کار می کنند میفهمن)، مصادف با روز زن آزادیو بهش هدیه دادم. الان که فکر می کنم میبینم اینکه آدم بندنافشو با عشقش، بذاره رو کُنده با ساطور بزنه وسطش و بعد با آهن داغ خونریزیشو بند بیاره کار سختیه. برای منی که تمام عشق و عاطفهام رو دست نخورده برای همسرم نگه داشته بودم و او هم به راحتی زیر همه چیز زد، درد قضیه بیشتره. هنوز هم با یادآوری خاطرات خوبی که با هم داشتیم و این موضوع که چه راحت از تعهدات خودش عقب کشید، جای زخم داغ شده اش زوق زوق میکنه.
واقعه سوم واقعه شیرینی بود. تأسیس گروه مدیریت و مهندسی چینود ایده با دو تا از قدیمی ترین و بهترین دوستای زندگیم؛ محمدرضا و حسین. البته داریم برای انجام کار گروهی و جدا کردن کار از رفاقت، تلاش میکنیم و البته امید وارم این یکی هم به نتیجه خوبی منجر بشه. به نظر من یه چرخ بزرگه که کافیه اولین حرکتش شروع بشه تا دیگه متوقف نشه.
گام چهارم شیرین تر از قبلی برداشته شد. یه موفقیت اقتصادی بزرگ که برای خیلی از هم سن و سالهای هدف بزرگی محسوب میشه. امسال در مهرماه اقدام به خرید خانه کردم و درآبان ماه سند به نامم خورد. این موفقیت با پیگیریهای جدی پدر و مادرم به ثمر نشست. و من فقط پولشو تهیه کردم. همین الان هم که من در پارس جنوبی به زندگی یکساله ام فکر میکنم پدر و مادرم در حال رتق و فتق امور آپارتمان هستند. خدا سایه همه پدر و مادرها رو روی سر بچه ها حفظ کنه. امسال خواهرم فارغ التحصیل شد. حالا دختری که بایه چادر گل دار سفید میرفت اول دبستان و من بابالکلکش بودم یه مهندس تمام عیاره. مهندس هوافضا با مطالعه تخصصی در زمینه پیشرانه های سوخت جامد و یه دنیا شعور ادبی و هنری. عشقی که بهش دارم غیر قابل بیانه.
پنجمین گام زندگی ام پیگیری جدی ادامه تحصیلم بود. البته امسال به نتیجه نرسید اما من دست بردار نیستم و در سال جاری پیگیریهای متمرکز تری روش خواهم داشت.
امسال برای اخذ مدرک مهندسی بین المللی جوشکاری از فدراسیون جوش اروپا اقدام کردم و موفق شدم. (البته مدرک انجمن جهانی جوش رو دارم). از نظر معلومات علمی و اعتبار شغلی چیزی کم از فوق لیسانس نداره و برای ایرانیهایی که قصد مهاجرت دارند مدرک بسیار مناسبیه.
امسال دوباره تدریس زبان و دوره های تخصصی مهندسی رو در محل کارم شروع کردم که بحمدالله خوب پیش میره و من علاوه بر مسئولیتی که در ساخت بیش از 40 هزار تن سازه فولادی برای پالایشگاه گاز دارم مسئول گروه آموزش زبان انگلیسی هم هستم.
وقتی به این سه دهه نگاه می کنم میبینم خوب جلو اومدم. تجربه ها و موفقیتهای خوبی کسب کردم و به 90% خواسته هام رسیدم. اگر دوباره قرار بود شروع بکنم هم مطمئناً همین راه رو میومدم. مطالعه کتابهای خوب، دیدن شهر ها و مردم مختلف، در تماس بودن با اقشار متفاوت جامعه، تحصیلات، و موففقیتهای شغلی و اقتصادی و رابطه ام با دوستام. فعالیتهای علمی مثل نوشتن کتاب و ارائه مقاله در کنفرانسها، موفقیتهای صنفی دانشجویی و آموختن هنرهای مختلف. تنها چیزی که اگه اتفاق بیفته به روش دیگه ای عمل میکنم ازدواجمه همین.
وقتی 9 سالگی، 19 سالگی و 29 سالگی (یعنی الان) خودم رو بررسی میکنم میبینم تحولات شخصیتی، فکری و ایدئولوژیکی من با یه شیب خوب پیش رفته و می تونم به ضرس قاطع بگم با شیب نسبتاً تندی بالا رفتم. البته آدمهای موفق تر از من هم زیادن اما من از زندگی 29 ساله خودم تا 95% راضیم.
خدا رو شکر می کنم و امیدوارم همه آدمها سال نو و دهه های جدید زندگیو با گامهای محکمتر، بلندتر و شفافتر آغاز کنند و ادامه بدند. و در آخر:ء
رَبِ زِدنی عِلماً وَ عَمَلاًَ وَ الحِقنی بِالصالِحین
پروردگارا! بر علم و عملم بیفزا و مرا با صالحان همنشین گردان
آمین
فاز 13 پارس جنوبی
ء29 سپنتا آرماتیسن 1390 خورشیدی
م.ح.یعقوبی